تموم شه یا تموم نشه ، بشه یا نشه ، وقته رفتنه ...آسمون به زمین بیاد باید چن روزی فرار کرد ازین شهر خاکستری مایل به سیاه متهوع پر از لکه های چرکین رنگ و ریا ! باید زد به کویر زد به دل شب ! باید شبیخون زد به ستاره ها ، باید ماه رو بغل گرفت ! وقتی سوماتریپتانها هیچ نوعش اثری نداره وقتی ترامادول و همه ی خانواده ی آرام بخشها بدتر دل پیچه و تهوع و عق زدن مدام میاره ، وقتی بهمن با همه ی بهمن بودنش داره بشگن میزنه پیش بقیه ماههای سال ، باید فرار کرد !
رفت یه جا که نه بهمنش درد داره نه آسمونش آسم داره نه ستاره هاش پیسی گرفتن نه ماهش جذام داره نه ماهیهاش سرطانی شدن !
...
نذر کردم گرازین غم بدر آیم روزی
تا در میکده شادان و غزلخوان بروم


تا خود ساعت 12.30 شب کار دارم این روزا ...این کارای خسته کننده ی سرگرم کننده ی دوست داشتنی که تهش ختم میشه به ده روز دیگه و تموم شدن یه انتظار دیگه ...
یه بناییه حسابی و سر و کله زدن با نقاش و گچکار و نجار و تا صب رنگ ساختن واسه رسیدن به رنگ خورشید و رقصیدن و سر خوردن رو زمین لیز و خالی و لرزیدن از سرما و بوی رنگ و تینر و شراب قرمز کهنه ی تازه پیدا شده و یه عالمه عکس قدیمی و تنهایی و تنهایی و تنهایی
من زنده م !
0 comments Tuesday, January 23, 2007, posted by Night sweat at 11:13 AM
اخلاقم گه تر شده . هر کی دومین سوالو بپرسه در چشم بر هم گذاشتنی جیغ و داد به سرش هوار میشه . می خواد سوال دوم حالت چطوره باشه ، میخواد سردته باشه یا چایی می خوری ...فرقی نداره
سیگار نمی کشم . مشروب نمی خورم ، کتاب نمی خونم ،فیلم نمی بینم ، شال گردن نمی بندم ، سر درد سینوزیتم رو تاب میارم ، جواب اس ام اس نمی دم . تلفنامو دو تا یکی جواب میدم . قبض تلفنمو نمی دم ، کاپشنمو نمی شورم ، نمی خوابم ، جواب آزمایشهامو نمی گیریم ، پی گیر دکتر نمی شم ، لباس گرم نمی پوشم ، دل تنگ کسی نمی شم ،صبح راحت بیدار نمی شم ، دل به کار نمی دم ، با همکارام سر به سر نمی زارم ، جواب سلام رئیس رو نمی دم ،...
نمی دونم دارم چه غلطی می کنم ! خودمم نمی دونم چه گهی قراره بخورم !منتظرم تا میم بیاد از اون سر دنیا و پشت گردنمو ماساژ بده ، پشت بازوهامو بماله و قولنجمو بشکونه ، بغلم کنه و سفت فشارم بده ، صب با قلقلک بیدارم کنه شب شیرچه بزنه تو تختم اینقدر غلت بزنه تا وقتی رفت بوی تنش تا مغز استخونام رفته باشه ...
اینجا هر شب یکی تا صب میزنه به شیشه ...صبا آفتاب دیر طلوع می کنه ... هواش سرد و خاکستری و ابریه ... من ظاهرم اما خوبه . نشون میده خوب شدم . در کار بازسازی موفق بودم و هنوزم هستم با لبخند کج و کوله م !
0 comments Monday, January 08, 2007, posted by Night sweat at 2:04 AM