ننه سرما که بعضیا بیخودی بهش می‌گن عجوزه، آخرای اسفند که میشه، شروع میکنه به خونه تکونی و تمیز کاری. همه جا رو برق می‌ندازه از شوق رسیدن عمو نوروز. اینقدر کار می‌کنه تا دیگه خسته و بی رمق میشه. نزدیکای رسیدن عمو نوروز که میشه، ننه سرما یه خورده آرایش می‌کنه و میره چایی میزاره و خوشگل و ترگل و ورگل منتظر عشقش می‌شینه.
اما از خستگی خوابش می‌بره...
عمو نوروز یواش یواش میاد، میبینه ننه سرما باز مث هرسال خوابش برده. یواشی یه چایی واسه خودش میریزه و می‌خوره و لپای ننه سرما رو میبوسه و یه گل بهاری هم میزاره تو دامنش و میره...
ننه سرما که بیدار می‌شه و میبینه ای دل غافل بازم خوابش برده و عمو نوروز اومده و رفته، بنا می‌کنه به شیون و زاری، بعضی وقتا گیساشو میکنه که مثل برف همه جا رو تو بهار سفید پوش میکنه، بعضی وقتا رو به دریا شیون میکنه که باد سرد تو بهار به همه جا می‌وزه و بعضی وقتا هم آروم اشک میریزه که بارون بهاری همه جا رو میگیره. بعضی وقتا هم که ننه سرما خیلی غصه میخوره و بیتاب میشه،هم اشک میریزه هم رو به دریا شیون می‌ کنه و هم گیساشو می‌کنه. واسه همینه که هم برف میاد هم باد سرد، هم بارون...


امسال اما ننه سرما مراقب بوده که خوابش نبره. عمو نوروز که میرسه، ننه سرما از پشت میپره و بغلش میکنه و عمو نوروزو بوسه بارون می‌کنه. عمو نوروز هم خوشحال از بوسه‌های ننه سرما، بهار و دشت و گل یادش میره و شروع می‌کنه به نوازش و بوسیدن ننه سرما و همینجوری که ننه سرما رو تو بغل داره و میبوسه، شهر به شهر و دشت به دشت هم میگرده.
این هوا که یه روز سرد و زمستونی و برفیه و یه روز گرم و بهاری و آفتابیه فقط به فقط به خاطر عشق‌بازیهای بیوقفه‌ی ننه سرما و عمو نوروزه.
Monday, April 13, 2009, posted by Night sweat at 12:20 PM
1 Comments:


At 1:02 PM, Blogger f.sa

توی یزد که کارشون به طلاق کشیده فقط توی آسمون با هم دعوا می‌کنن.