دوست دارم این رابطهمونو. میدونی. اینکه هر دوتامون مریض و سرما خوردهایم. بعد هر دوتامون به نوبت میخوابیم و به نوبت پرستاری همو میکنیم. دوست دارم اینو که مطمئنم از خودم و از تو که هیچ کدوم ازین کارامون از روی وظیفه نیست. از روی عذاب وجدان نیست. از روی حالا حتمن باید... همش از روی عشقه. میدونی؟ یه عشق خیلی خیلی بزرگ و خیلی خالص که واقعن نه چیزی جاشو میگیره نه رنگ و مدلش عوض میشه.
دوست دارم این مدلی بودنمونو. این مدلی که صبح تا شب حالم بده و خوابیدم و تو هی تند تند آب پرتغال و سوپ و شیر داغ و قرص و اینا میدی دستم. بعد شب تا صب من کنارت میخوابم و بیدار میمونم و حواسم به سرفههات هست و به تب نکردنت و اینا...
دوست دارم این مدلی بودنتو. که صبح وقتی من بی سر و صدا دنبال قرصهای ادویلم میگردم، تو آشفته و سراسیمه از خواب میپری و ازم می پرسی چی شده. که تا میفهمی از دل درد و کمردرد نخوابیدم و الانم میخوام یه قرص بخورم، همونجوری خواب زده و آشفته و سراسیمه از جا میپری و بهم التماس میکنی صبر کنم تا یه چیزی آماده کنی، بخورم که یه وقت قرص، معدهی خالیمو به هم نریزه.
دوست دارم، وقتی چشامو میبندم و سعی میکنم چرت بزنم، تو در حالیکه هنوز چشات درست حسابی وا نشده تندتند برام چایی درست میکنی...
دوست دارم وقتی پای میز صبونه بهت میگم عاشقتم و الانم حالم خوبه خوبه چون تو دریای آرامش و مهربونی کنارمی، با بی خیالی و جدیت میگی از یه مادر چه انتظار دیگهای داری؟ من مادرتم خوب. اگه بهت گفتم نه به خاطر مادر بودنت نیست. به خاطر عاشق بودنته راست گفتم. اگه بهت گفتم همهی مادرها عین تو نیستن راست گفتم. الانم بهت میگم واقعن همهی مادرا عین تو نیستن. شاید تو هم راست گفتی که همهی دخترها هم مثل من نیستن...
فقط میتونم بهت بگم که عاشقتم و هیچکسی تو هیچ جای دنیا نیست که بتونه من و از تو دور و جدا کنه.
دوست دارم این مدلی بودنمونو. این مدلی که صبح تا شب حالم بده و خوابیدم و تو هی تند تند آب پرتغال و سوپ و شیر داغ و قرص و اینا میدی دستم. بعد شب تا صب من کنارت میخوابم و بیدار میمونم و حواسم به سرفههات هست و به تب نکردنت و اینا...
دوست دارم این مدلی بودنتو. که صبح وقتی من بی سر و صدا دنبال قرصهای ادویلم میگردم، تو آشفته و سراسیمه از خواب میپری و ازم می پرسی چی شده. که تا میفهمی از دل درد و کمردرد نخوابیدم و الانم میخوام یه قرص بخورم، همونجوری خواب زده و آشفته و سراسیمه از جا میپری و بهم التماس میکنی صبر کنم تا یه چیزی آماده کنی، بخورم که یه وقت قرص، معدهی خالیمو به هم نریزه.
دوست دارم، وقتی چشامو میبندم و سعی میکنم چرت بزنم، تو در حالیکه هنوز چشات درست حسابی وا نشده تندتند برام چایی درست میکنی...
دوست دارم وقتی پای میز صبونه بهت میگم عاشقتم و الانم حالم خوبه خوبه چون تو دریای آرامش و مهربونی کنارمی، با بی خیالی و جدیت میگی از یه مادر چه انتظار دیگهای داری؟ من مادرتم خوب. اگه بهت گفتم نه به خاطر مادر بودنت نیست. به خاطر عاشق بودنته راست گفتم. اگه بهت گفتم همهی مادرها عین تو نیستن راست گفتم. الانم بهت میگم واقعن همهی مادرا عین تو نیستن. شاید تو هم راست گفتی که همهی دخترها هم مثل من نیستن...
فقط میتونم بهت بگم که عاشقتم و هیچکسی تو هیچ جای دنیا نیست که بتونه من و از تو دور و جدا کنه.
پ.ن: عاشق تو هم هستم. تویی که طبق قولی که بهم دادی هرگز حتا یه لحظه هم نخواستی من و ازش جدا کنی.:)
من این زندگی سه نفرمونو دوست دارم. من اون زندگی پنج نفرمونو هم دوست دارم. من تموم این زندگی هیجان انگیزی که توش همه به هم عشق میدن رو دوست دارم.