چایی می خوریم با لیمو ترش تازه و از پنجره ی نیمه باز از هوای دو نفره ی بیرون و اینکه تو شلوغ پلوغی عصر نیستیم لذت می بریم دوتایی.
چایی رو داغ داغ هورت می کشیم و لذت می بریم از صدای نفسهامون.
بعد نقشه می کشیم که دیرتر، شب تر، بریم اون بالا و پیاده روی کنیم . از فکرش احساس خنکی می کنم.
عاشق همه ی این حس های ساده ی پر از لذت هستم.