یکی هست که همیشهی خدا خوش اخلاقه، تحت هر شرایطی میخنده و سرحاله . خوش اخلاقیش اصلن جزو خصوصیات بارز اخلاقیشه. خوب طبیعیه که هر کسی هم این خوشاخلاقی رو دوست داره و تحسین میکنه. یعنی کلن همه این کارو میکنن.
پس تو یه فرد خاص اصلن هنر نمیکنی اگه عین بقیه این خوشاخلاقی رو دوست داشته باشی و دائم تحسین کنی.
حالا این خوش اخلاقه، یه وقتایی میشه که یه چیزیش هست. مریضه، ناراحته، افسردهست، غصه داره، چه میدونم یه مرگشه دیگه. خودشم میدونه که تو این وقتا دیگه واقعن نمیتونه خوش اخلاق باشه. اینقدر حالش بده که حد نداره. اصلن دلش میخواد خودش، دلش میخواد که دیگه خوشاخلاق بازی در نیاره و یه کم به حال خودش باشه.
تو، یه فرده خاص اصلن مجبور نیستی که با زور به خاطره اخلاقیات، یا اینکه چون دوسش داری، یا هرچی، تحملش کنی. اون خودشم میدونه غیر قابل تحمله. اگه زحمت میکشی و تحملش میکنی، لطف کن و دائم اینو بهش نگو. هی سرش منت نزار که چن روزه بداخلاقه و تو میدونی و با این وجود داری تحملش میکنی.
اون خودش بهتر از هر کس دیگهای میدونه بد اخلاقه. به جای اینکه با زور و اجبار تحملش کنی و یهو هم صبرت سر بیاد و قاطی کنی، بهتره که ولش کنی به حالش خودش تا به درده خودش بمیره. مث همه وقتای دیگه خودش حالش خوب میشه، بدون اینکه بزاره اصلن کسی بفهمه بالاخره چش بوده. ولش کن بابا جان. مگه مجبوری؟ دردشو که کم نمیکنی هیچ، یه چی دیگه هم میزاری رو دردش. اون وسط ناراحتش میکنی، دلشو میشکنی، غصه رو میزاری رو دلش.بعد صداتم در میاد که داری تحملش میکنی. خوب نکن عزیز من. تحمل کردن بلدی میخواد. الکی نیست که. کاره هر کسی هم نیست. باید بلد باشی چطوری تحمل کنی و صداتم در نیاد.
مثل خودش تو همهی وقتای خوشاخلاقیش، از خوشی در حال مردن نیست به خدا. داره یه چیزایی رو همیشه تحمل میکنه. یه چیزایی رو که هیشکس نمیتونه حتا بهش فکر کنه. تحمل میکنه، صداشم در نمیاد، بازم میخنده...
پس تو یه فرد خاص اصلن هنر نمیکنی اگه عین بقیه این خوشاخلاقی رو دوست داشته باشی و دائم تحسین کنی.
حالا این خوش اخلاقه، یه وقتایی میشه که یه چیزیش هست. مریضه، ناراحته، افسردهست، غصه داره، چه میدونم یه مرگشه دیگه. خودشم میدونه که تو این وقتا دیگه واقعن نمیتونه خوش اخلاق باشه. اینقدر حالش بده که حد نداره. اصلن دلش میخواد خودش، دلش میخواد که دیگه خوشاخلاق بازی در نیاره و یه کم به حال خودش باشه.
تو، یه فرده خاص اصلن مجبور نیستی که با زور به خاطره اخلاقیات، یا اینکه چون دوسش داری، یا هرچی، تحملش کنی. اون خودشم میدونه غیر قابل تحمله. اگه زحمت میکشی و تحملش میکنی، لطف کن و دائم اینو بهش نگو. هی سرش منت نزار که چن روزه بداخلاقه و تو میدونی و با این وجود داری تحملش میکنی.
اون خودش بهتر از هر کس دیگهای میدونه بد اخلاقه. به جای اینکه با زور و اجبار تحملش کنی و یهو هم صبرت سر بیاد و قاطی کنی، بهتره که ولش کنی به حالش خودش تا به درده خودش بمیره. مث همه وقتای دیگه خودش حالش خوب میشه، بدون اینکه بزاره اصلن کسی بفهمه بالاخره چش بوده. ولش کن بابا جان. مگه مجبوری؟ دردشو که کم نمیکنی هیچ، یه چی دیگه هم میزاری رو دردش. اون وسط ناراحتش میکنی، دلشو میشکنی، غصه رو میزاری رو دلش.بعد صداتم در میاد که داری تحملش میکنی. خوب نکن عزیز من. تحمل کردن بلدی میخواد. الکی نیست که. کاره هر کسی هم نیست. باید بلد باشی چطوری تحمل کنی و صداتم در نیاد.
مثل خودش تو همهی وقتای خوشاخلاقیش، از خوشی در حال مردن نیست به خدا. داره یه چیزایی رو همیشه تحمل میکنه. یه چیزایی رو که هیشکس نمیتونه حتا بهش فکر کنه. تحمل میکنه، صداشم در نمیاد، بازم میخنده...
پ. ن : این حرفا رو به خودم میزنم که وقتی عصبانی میشم و تحملم تموم میشه و شکل اون زنه تو اون نقاشیه میشم، حواسم بیشتر به کارام باشه.بیشتر به آدم خوش اخلاقه فکر کنم.