هی راه می رن می گن خوش به حالت تو که هیچ غصه ای نداری . آخه بابا دلیل نمی شه یکی چون همش مشغول خندیدن غصه نداشته باشه . حالا درسته من امسال هرچیزی که باید بدست می آوردم توی زندگیم بدست آوردم و از حالا به بعد باید مراقب باشم از دستشون ندم ، اما اصلنم اینطوری نیست که غصه نداشته باشم . مثلن بزرگترین غصه ی این چن روز اخیرم ، البته غصه زیادی نبود که ، بیشتر حرص خوردن بود، از بس شانسم خوبه بزنم به تخته.
بعد از کلی وقت که موهام ارجینال مشکی بود دلم خواسته بود برم یه کم مش کنم پاییناشو که مثلن یه مدلی بدم به خودم ! بعد که با خودم کلنجار رفتم و تصمیم رو گرفتم و رنگ مورد نظر رو انتخاب کردم و مدل مورد نظر هم ( این فرایند خودش یه هفته طول کشید) وقتی لحظه ی موعود انجام عمل رسید دیدم که بله آه در بساط ندارم . اصلنم هم دلم نمی خواست چندر غاز پول مش رو از آقای آ یا از بانو قرض بگیرم . آدم لجش می گیره خوب. درسته خونه دار شدیم اما بحران گذروندیم از سرمون که نگو و نپرس. حالا این وسط این صافکاری ماشین هم انگار واجب بود . خلاصه که از اول هفته تا همین امروز که آخرین مهلتم بود واسه مش کردن موهام، هی راه رفتم و حرص خوردم و به زمین و زمان فحش دادم !
خب البته دیگه حرص خوردنام تموم شد و شونه هامو انداختم بالا با بی قیدی و گفتم بی خیال اصلن همینجوری ارجینالش بهتره!
هر کس هم منو دید به جای اینکه سال نو قیافه ی جدید بهش نشون بدم از خودم، دستشو می گیرم می برمش تو حیاط تا بهار رو بهش نشون بدم و بدین ترتیب مشت کوبنده ای بزنم به دهان نداری و بحران و بیکاری و الخ ...

پ.ن: ایناش هیچی لپ تاپ جدیدمو عشقه !