چون دوست دشمن است
شکایت کجا بریم ؟



حالا که خودمون دوتایی با کمک مامانامون فقط مشکلاتمونو حل کردیم و بعده یه ماه یه لقمه غذای راحت و بی نگرانی خوردیم ، با خیال راحت و بدون عذاب وجدان و بدون احساس دین و وابستگی و هر کوفت و زهره ماره دیگه ای میرم روی دکمه ی دوستان و بعد روی دکمه ی دلیت ، بعد لبخند می زنم از سر پیروزی ...
*
توی ماشین تو ترافیک اتوبانیم . من یهو بی مقدمه بی دلیل یاده عید می افتم بعد بی مقدمه تر و بی دلیل تر می زنم زیر گریه .بعد تا شب قسم و آیه می خورم که تو هیچ کاری نکردی ، تو اذیتم نکردی ، (مگه اصلن اذیت کردنو بلدی تو؟) من یهو دلم گرفت !

*
تا پنجشنبه ی دیگه نیاد و تو محضر رسمن سند نزنیم خیالم راحت نمیشه . گیرم تتمه ی پولو هم جور کرده باشیم و حالا دیگه کاری نداشته باشیم جز صبر کردن تا روز محضر . خونه دار شدیم ما بالاخره.
*