زن بودن يعني نبايد و بايد . نبايد با هر كسي كه دلت خواست به هر شكلي دوست داري حرف بزني، نبايد روي زمين باز بخوابي، نبايد تنها سفر كني، نبايد شب ها با خيال راحت توي خيابون قدم بزني، بايد قيم احساسات باشي، بايد چرخه ي اعمال، افكار و احساساتت شديدا به زنانگي محدود بشه. نبايد اميال و هوسهات و نيازهاي روحي و جسميت از خط قرمزي كه معلوم نيست كي برات كشيده فراتر بره.زن بودن يعني اينكه هميشه در معرض تهمت و دردسري واسه همين مجبوري اجازه بدي برات تصميم بگيرن. چي بپوشي چه جوري بپوشي . كجا بري . چي بخوري . يعني له شدن فرديت زير ديكتاتوري ماشيني و مردانه .
زن بودن اينجا فقط، يعني حساسيت، يعني اعصاب منقبض و بي قرار، حسادتهاي قانقارياوارانه، دردهاي سخت جسمي روتين ماهانه، كيست تخمدان و عفونت رحم و سونوگرافي، سرطان سينه و ماموگرافي،كم خوني و ضعف شديد و دائمي و ...
زن بودن اينجا يعني مجموعهاي از اميال ارضا نشده ...