اولندش که بی کار نشدم . با تمام قوا سنگرو حفظ کردم و تا همه چیو به نفع خودمم تموم نکنم و یه کاره بهتر تری هم پیدا نکنم از جام تکون نمی خورم !( قابل توجه کاوه ی عزیز) دومندش که این روزا راه ضربه زدن به اسلام رو یاد گرفتم واسه همینم یه روز چکمه قهوه ای هامو می پوشم و یه روز چکمه مشکی هامو ...و هر روز هم فکر می کنم این مسئولین نیمه محترم با چه چیزایی تحریک می شدن و ما خبر نداشتیم !!! البته چون تمام مسیر تردد من هفت تیر ولیعصره و اونجا گشتان ارشادی مثل مور و ملخ ریختن تا ما نا مسلمونای نامرد بی دین لامذهب از خدا بی خبر رو ارشاد کنن، من فقط روزایی که با ماشین میرم جرات پوشیدن چکمه هامو دارم .فکر کن به خاطر پوشیدن یه چکمه ی بلند گردن آدم شماره بندازن و از آدم عکس بگیرن و بعد هم گیر بدن قرص چی مصرف می کنی سیگارم می کشی یا نه چی تو سیگارت می ریزی می کشی !!! بعد هم تا پای عمه و خاله و عمو و دایی و مامان و بابا و زن بابا و بقال سر کوچه و عباس آقا میوه فروش رو نکشن به وزرا ول کن نیستن . تازه اگه همه ی اینا امضا بدن که ایندفعه به محض اینکه منو با چکمه های بی ناموسیه اسلام له کن کثیفم دیدن خودشون قبلا قلم پای منو توی همون چکمه بشکنن و نزارن من راه بیوفتم و خلق اله رو تحریک کنم و دل پاک و مومنشون رو لگد مالی کنم و واداراشون کنم به...
دارم فکر میکنم به این بچه کوچولو موچولوهایی که تا امروز در اثر تحریک با چکمه های خانما به دنیا اومدن !!!