هر وقت منو می دید لابه لای گپهای کوتاه و موجز و درست حسابی که می زدیم می گفت هر چیزی تاوانی داره . بفهم که باید تاوان یه سری چیزا رو جلو جلو بدی . تاوان یه چیزایی رو هم بعدش میدی تا چن وقت . هر چی مهمتر باشه تاوانش سنگین تر و سخت تره ...من هیچ وقت نتونستم بفهمم آدم قبل چی باید تاوان بپردازه . بعدشو می فهمیدم . اما قبلشو نه ! همیشه غر می زدم بهش که من که این همه وقته دارم تاوان می دم و هنوزم نفهمیدم واسه چی ! اونم این همه تاوانهای سنگین سنگین ! می گفت بالاخره می فهمی ...
حالا من بالاخره فهمیدم . حیف که اون دیگه زنده نیست تا بهش بگم بالاخره فهمیدم .اون همه تاوان سنگین رو برای بدست آوردن چه چیز ملموس و واقعیی ، می دادم .