یارو شیش ساعت فک می زد راجع به نجوم و ستاره شناسیش و عشق ستاره بودنشو اینکه اینقدر با آسمون آشناست و بلده که الان اگه ولش کنن تو آسمون چقدر همه ی راه و چاهو می شناسه و اینا ... بعد منم نشسته بودم فکر می کردم خب حالا میگی من چی کار کنم . وسطشم یکی دو تا سوتیه خیلی حرفه ای می ده که اصلن بهش هیچی نمیگم .
یه چن وقت بعد می گذره . یه شب که خیلی ماهه تو آسمونو عاشق بودم هی اس ام اس زدم به رفیق رفقا که هی جماعت چه نشسته اید که ماه تو آسمون امشب غوغا کرده از قشنگی ...خلاصه همون یارو آخره علم نجومه، یهو اس ام اس زد که ایول می بینی ؟ ستارهه رسمن تو دل ماهه !!! بعد من فکم اومد پایین .! فرداشم اس ام اس زد که پاشو ماهو ببین . ستاره هه رفته پشتش چه خوشگله . باز من فکم اومد پایین تر . باز به روی خودم نیوردم هیچی . دیشب باز اس ام اس زده که تو که اینقدر ادعات میشه ماه دوست داری و شب دوست داری و آسمون دوست داری ، پاشو ببین ستارهه پر نور اون شبیه که تو دل ماه بود الان چسبیده به یه ستاره کوچولوی دیگه ای !
آی خندم گرفته بود . آی لجم در اومده بود . آی دلم می خواست فحشو بکشم به جونش . گفتم گل بگیرن در اونجایی رو که توش به تو ستاره ها رو یاد دادن و خاک تو سرت که هر چی تو آسمون میبینی ستاره ست هر چی هم ستاره نبود ماهه ! آخه این همه ادعای الکی واسه چی داری وقتی هنوز زهره رو تشخیص نمیدی حتی ؟ حالا کیوان بخوره تو سرت !
بعضیا مجبورن انگار !