اینکه راه بیوفتی و همه جا جار بزنی این آدمها دهن منو سرویس کردن از بس اذیتم کردن هیچ کاری نداره !
اگه قرار به اطلاع رسانی و ضایع کردن و شناسوندن این آدمها باشه دایره ی دوستهای من خیلی خیلی بزرگتر از اونی هستن که بدونی ...
ولی حیف انرژی من نیست ؟ من که شناختم. ی و غین هم که بیشتر از من . شاید یه کم جلوتر دوستای دیگه مون هم . بقیه هم کون لقشون . یا اذیت میشن و می شناسن یا عقلشونو از همون اول به کار می گیرن تا بشناسن !
حالا تو هی بشین و ورای حرفهای خاله زنک بازیتو و این چرندیات کتاب بخون و فیلم بخون و بیا اطلاع بده که داری با شعور می شی ! من که بعید می دونم !!!
اگه بعده این همه مدت باز صدام در اومد خودت بهتر می دونی دلیلشو ...
آخ که چه مسافرت خوبی خواهی داشت وقتی شعاره مسافرتت با رفیقات این باشه :
من که دوستت دارم ، من که عاشقققققتم . به کوریه چشم همه ی جاکشهای عالم !
وقتی ی و غین از مهمونی می گفتن رو زمین غلت می زدم از خنده . وقتی آقا بی احساسه دیالوگه کوتاه مدت رو برام تعریف کرد اشکم در اومد از خنده ! یه آدم چقد می تونه مگه ... باشه ؟
پ.ن: به ی قول دادم خود سانسوری نکنم و هر چیزی که دلم خواست رو بنویسم . این سه نقطه خیلی خیلی خیلی بدتراز اونی بود که فکرشو کنی قربونت برم !