اینم کوچه ی بمبست محله ی کودکی پدرم !

حالا میم اومده و من از پیله ی کهنه در اومدم و با پوست جدید و تازه و ترمیم شده شتاب روزهای بهمن رو سپردم دستش !
تو شلوغیه دم سینما وقتی با هم قرار می زاریم زودتر از همه پیداش می کنم همیشه چون یه سر و گردن بالاتر از همس ! انگار هنوزم داره قد میکشه و بلندتر و بلند تر میشه ...قامتش درست شبیه پدر شده این روزها

بانو غر می زنه و میگه یه اسم جدید بزاریم رو آقا نعمت ! میگه مگه اینم گربه ست که اسمشو اینجوری می زاری .آقا نعمت اصلن بهش نمیاد ! من و میم موافقیم با آقا نعمت و دیگه هیشکس موافق نیست ! بچهکم به اسمش عادت کرده ! باید ببینم این بار هم من می برم یا بانو !