از دریا برگشتم . دو روز وحشی بود و کف آلود . می غرید و آروم و قرار نداشت .با آسمون دست به یکی بود. چه وسوسه ای داشت غرق شدن تو این دریا ...دو روز هم آروم شده بود . کف آلود بود اما کمتر می غرید .بازم با آسمون دست به یکی شده بود . و چه وسوسه ای داشت رنگ ته دریا ...
آرومم . بیقراری و افسردگیم تو اعماقه روحم خفه شده . رنگ و روم تقریبن برگشته . به خاطر بانو خوبم . به خاطر کسایی که هستن ! بین هستی و نیستی پل زدن برام کاره راحتیه . آرومم و فقط حسرت می خورم . از درون حرص می خورم و آب میشم !
وقت می بره تا زخمهام کهنه بشه . اما میشه خوب مث بقیه ی زخمهای دیگه م ...
Sunday, December 31, 2006, posted by Night sweat at 2:25 AM
1 Comments:


At 5:52 PM, Anonymous Anonymous

آره، زخمها التيام پيدا مي‌كنه ولي جاش كهنه مي‌شه
خيلي ساده هست، خود زخم جراحتيه كه رفع مي‌شه. جاي زخم تجربه‌اي هست كه باقي مي‌مونه
واقعاً معذرت مي‌خوام با اينكه نمي‌شناسمت برات كامنت مي‌ذارم
اينكه بلاگت رو مي‌خونم آرومم مي‌كنه و اينكه نفر اولي هستم كه برات كامنت مي‌ذارم -شايدم نباشم- احساس صميمت برام ايجاد مي‌كنه. مراقب خودت باش زندگي هر چي ميره جلو سخت تر ميشه. چهارشنبه با خودم فكر مي‌كردم كه قدرت در اين هست كه آدم فكرش و احساسشو هدايت كنه تو هم يادت باشه كاري كن تا براي روزهاي آينده نيرو داشته باشي... بهش احتياج داري