به حول و قوه ی مردان خدا ، این بار هم دستان کثیف و خیانتکار استکبار غربی ، علی الخصوص آمریکا و اسرائیل پدسگ که از آستین مراکز ساخت و تولید و تهیه و توزیع انواع کاندوم و قرصهای جلوگیری و دیگر وسایل و ابزار آلات از این دست شیطانی ، بیرون آمده بود ، قلم شد ! ملت سلحشور از حالا به بعد بدون نگرانی به اعمال و مناسک خداپسندانه و شیطان پسندانه برسین که .هنوز پر نشده جاها کاملن !به اندازه ی کافی چهارراه واسه گلفروشی و ایستگاه واسه فال فروشی و پیاده رو واسه خوابیدن مونده هنوز !
*
من که دارم بار سفر بر می بندم و دلمو یه صابون حسابی زدم واسه دیدن پاییز واقعی در کوچه باغ و بوی کاهگل ودرخت انار
می ریم کاشان اول ، بعد می ریم وطن پدری تا لذت کوچه باغ و بوی کاهگل و درخت انار رو بچشیم ، لذت هوای بارونی شهر سبز وسط کویر ، لذت کوهستان و دره و آب رو، بعد هم پیش به سوی اصفهان ! ...جایی که اولین زخم غریب تنهایی تو و تنهایی من توش کشف شد ...کنار رودخانه که باشم فقط به تو فکر می کنم یحتمل، مثل دفعه ی قبل باز و حتمن چیزی در نقش جهان خواهم خورد که یادم بیوفتد از خاطره ها ...

*
چمه ؟ من که چیزیم نیست ؟ می بینی که خوب خوبم .نه خوب تو نمیای که خیلی بده ، ولی اگه می اومدی خوب بودا . در هر حال من چیزیم نیست . گفتم که هر طور که راحتی ، والا بانو هم دوست داشت شما هم باشین ...{آقای توسکانا هیچی نگفت . همچنان سر حرفش واستاده بود بدون دلیل که مسافرت بیا نیست }
کی گفته ؟ اون بی خود کرده . نمی خواد بیاد نیاد . من فردا ظهر راه می افتم ، قبلشم اعلام می کنم که هر کی خواست بیاد با من بیاد . می دونی من چن ساله اونورا نیومدم ؟ یادش به خیر همه ی کوههای اونجا رو با بابات چندین بار بالا و پایین کرده بودیم . من اون دره ها رو هنوزم یادمه . ببینم بانو که مخالفتی نداره ؟ البته اگه بخواد مارو خونه ش راه نده ما میریم بالا سرابان چادر می زنیم . هر کی هم گفت میگیم این آب ارث ...{ آقای توسکانای بزرگ میاد . تا عصر فردا که برسم و برسن باید صبر کنم ببینم خود آقای توسکانا هم از خر شیطون اومدن پایین یا نه }
*
می رم بخوابم . سعی می کنم کنجکاویمو واسه اومدن یا نیومدنش قورت بدم و نشون بدم که اونقدر بهش احترام میزارم که دیگه چیزی نپرسم حتی ! ...خدایا از سر تقصیرات من بگذر که تا فردا حواسم پی این خواهد بود ولی به روم نمیارم اصلن !