دیگه وقتی نیست
باید از همه ی ماهیها دلجویی کنم ...
اونا به خشونتهایی که در فیلم جزیره شاهکار کیم کی دوک ، به ماهیها اعمال شده اعتراض کردن و احساساتشون جریحه دار شده . احساسات منم ...واسه همینم از همشون دلجویی می کنم .و معذرت می خوام که نشستم با بیرحمیه تموم این فیلمو دیدم و لذت بردم .
البته یه جاهاییش که خشونت بر علیه ماهیها زیاد بود و من تاب نگاه کردنشو نداشتم شونه های مهربون میم تونست جلوی چشمای وحشت زده و افسرده و قرمزمو بگیره .
*
بدینوسیله از تموم قورباغه هایی که اشتباهی بوسیدمشون عذر می خوام . از اینکه با احساسات لطیف و شیشه ایشون بازی کردم .
از قورباغه ی خودمم عذر می خوام که هنوز نتونستم خودمو راضی کنم که لبامو بچسبونم به اون پوست لزج و سبز و لجنیش . اگه بوسیدمش و بازم هیچی نشد چی ؟
*
دیشب یه قاصدک درست سر ساعت 3 و 25 دقیقه صبح اومد صاف روی دماغ من و خودشو مالید به دماغم . وقتی گرفتمش تو دستم بهم گفت اینهمه راه اومده که بهم بگه شهریور و سیاره عطارد وپاهای غریب و پری دریایی و خزه ی سبز چسبیده به سنگهایی که روش دراز می کشید و ملوانان سیاه چشم دریاهای دور و همه ی اینا یه شوخیه بنفش کهکشانی بوده و بس...اینا رو که گفت دستام لرزید . ماه بهم دهن کجی کرد که قلبم شکست و اونقدر اشک ریختم تا صب شد ... !
*
برای پیدا کردن آرامشم .آرامش قدیمی خودم ،آرامش خودم ، یواش یواش می خوام جایزه بزارم ، یه قلب داغ و پر تپش و پر خون و سالم و مهربون و پر احساس ، نقده نقد .معاوضه فقط با آرامش خود خودم ...