انتظار حس غریبیه ...هیچ تعریفی هم نداره . تموم فیلمای محبوب و دوره می کنم . پشت سر هم . دیالوگای محبوبمو تکرار میکنم وبعد فیلمای ندیده رو ...خیلی میگذره ولی از کنج چهار دیواری اطاق به بهونه ی فیلم دیدن تکون نمی خورم . در هم شکسته و له شده و منتظر ...همین
*
گفت اینقدر نگاه میکنم به چشات سرم گیج میره
گفتم چشام الکل داره توش آخه ...
*
یه ساعت خواب . یه ساعت تو حموم . یه ساعت لباس پوشیدن .یه ساعت مو شونه کردن ...زندگی اسلوموشن . برای رفتن به مهمونیه تولد شین ... اونجا هم از اول تا آخر پای آکواریوم بزرگشون میشینم و رقص ماهیهای تازشونو نگاه میکنم . اینقدر نگاه میکنم تا خودمم ماهی میشم . زندگی اسلوموشن و منتظرو غمگین تو یه چهار دیواریه شیشه ای ... نه مهمونی حالیشه نه سر و صدا و شلوغی و بزن و بکوب ...
*
گفت چرا پس دیر کردی ترافیک بود؟
گفتم نه پمپ بنزین خلوت بود
(!!)
از ذوقم بیخودی یه مسیرو دور زدم که برم بنزین بزنم ...
*
تو این دنیا نیستم . یه جایی بین زمین و هوا آویزون موندم ..گیر کردم ... هی میخوام بفهمم به چی گیر کردم که نه پایین میام نه بالا میرم . نمی فهمم که ...مستم . مست مست مست ...حواس پرت و اسلو موشن و منتظر و غمگین تو یه چهار دیواریه شیشه ای
دنباله یه قورباغه می گردم تا ببوسمش ...
تا بتونه بعد اون منو ببوسه و همه ی ترسایی که باز برگشتن از بین بره ...
*
ماه کامله و قورباغه ها همشون امشب به افتخار مهتاب ردیف شدن و دارن آواز ماه خواهر من است می خونن