سکوت
یه تصویر و یه صدا ... هر چقدم دور و کهنه ...هر چقدم کلافه و خسته ...هرچقدم ساکن و تکراری ...ولی یه تصویر و یه صدا هست . همین ها برای بودن کافیه اگه یه گوش و یه چشم باشه که هرگز اینا واسش تکراری نشن . اگه تو یه سکوت هولناک ، معنی غنیمت رو بفهمه .اگه تو یه تلاطم و اضطراب ، آرامش رو درک کنه .اگه تو یه تاریکی عمیق ، نور رو ببینه...
یه تصویر و یه صدا ...واسه وقتایی که می دونی از دستت هیچ کاری بر نمیاد تا برای آرامشت انجام بدی . واسه وقتایی که فقط منتظری زودتر بگذری ... واسه وقتایی که خدا خدا می کنی عادت نکنی به این زودتر گذشتن و هیچ فرقی نکردن ... واسه وقتایی که دل تو دلت نیست و خنده رو لبات . مث پرنده ای شدی که گرفتنش کردنش تو قفس تنگ و پاشو هم بستن به یه چیزی . که حتی نتونه بره دون و آبشو درست بخوره . واسه وقتایی که دلت می خواد یه کاری می تونستی بکنی و می دونی که نمی تونی ! این موضوع هی عین چکش تو سرت کوبیده میشه . که یه روز دیگه هم گذشت و تو هیچ کاری نمی تونی بکنی ! تو هیچ کاری نمی تونی بکنی ...هیچ کاری نتونستی بکنی .
یه صدا و یه تصویر هست که هر از گاه شعله امید ازش زبانه می کشه می شینه صاف وسط سرمای یأسی که وجودتو گرفته . بهت می فهمونه که اگه هیچکاری هم ازت نیاد یه کاری هست که خوب بلدی . می تونی صبر کنی . صبر و صبر و صبر و بازم صبر . می تونی صبر کنی و صدات در نیاد . می تونی صبر کنی و با سرما بسازی . با چسبیدن موهات به هم دیگه . با پوست انداختن دستات .با بیحوصله بودن با ناخنهای یکی در میون شکسته . با خستگی تموم نشدنی ... با همه ی اینا
یه تصویر و یه صدا ... خدایا شکرت ...
جیک جیک مستونی اگر بود ، فکر زمستون هم بود کمی بیش ...