...
...
چه حريصي كه مرا بي خور و بي خواب كني ؟ در كشي روي و مرا روي به محراب كني ؟
آب را در دهنم تلختر از زهر كني ؟ زهره ام را ببري ، در غم خود آب كني ؟
چون ز دام تو گريزم ، تو به تيرم دوزي چون سوي دام روم ، دست به مضراب كني
با ادب باشم ، گويي كه : برو ، مست نيي بي ادب گردم ، تو قصه ي آداب كني
همه را نفي كني ، بازدهي صد چندان دي دهي و به بهارش همه ايجاب كني
...
...
چه حريصي چه حريصي چه حريصي
چه حريصي كه مرا بي خور و بي خواب كني ...
چه حريصي ...