خوابگرد شده ام انگار و درد های هزاران ساله ی پدرانم بر من تحمیل شده است .
سرگردان، میان روزهای کوتاه و شبهای بلند و سرد و بی سپیده ،معلق مانده ام به انتظار تا وقتش برسد،در دل شوره ی تکرار شده ی اولین دیدار ،غرق شوم،و تنها و غریب بیایم،گیسوانم را سرکش و وحشی ، به بندهای انگشتانت گره بزنم و تنم را آغشته ی بوی ماندگار و آشنای تنت کنم و بیصدا ، هی بغض کنم و چشمانم را ببندم و لبانم را به هم بفشارم تا چشمانم تر نشود و دعا کنم زودتر از زخمهای قدیمی ام بگذری و چیزی نپرسی تا بغضم نترکد...
خوابگرد شده ام و پانزده روز تمام است بی دلیل مدام سرفه می کنم و نیمه شبها زیر پنجره ی بدون حفاظم ، درون بستر سرما زده ام ، ناخن های کبودم را لاک می زنم و مدام تکرار می کنم ای پدر آسمانی ام برای سلامتی تابناکم سپاس گذارم ...
خوابگرد شده ام و درون بستر سرما زده ام غلت می زنم و خواب می بینم که از یاخته های تن تبدارم خون داغ سر ریز می شود و بسترم را گرم می کند ...
خوابگرد شده ام و نیمه شبها ترا می بینم که نشسته ای به میان قالیچه ی هفت رنگ یادگار زخمهای سر انگشتانم و برایم فال حافظ می گیری و با همان لهجه ی اساطیری و غریبت می خوانی :
دوش سودای رخش گفتم ز سر بیرون کنم
گفت کو زنجیر تا تدبیر این مجنون کنم ...
و من به آخرین سیگار روشن نشده پانزده روز مانده ام ، دست می کشم و به سرفه های بی دلیلم می اندیشم . به بغضهای گاه بی گاه نشکسته ام و به لبان خشکیده ی تو وقتی که برایم حرف می زنی. و آنوقت در آغوشت می سرم و دستان یخ کرده ام را به دور گردنت حلقه می کنم تا گرم شوند ...
خوابگرد شده ام و تمام شب را کنار پنجره می مانم و هی ها می کنم و با سر انگشتان زخم شده ام سوره های انزوای روزهایم را بر روی شیشه ی بخار گرفته نقاشی می کنم و با صدای آواز سرد شبگردهای مست و حیران کوچه ، بغض می کنم ...
پانزده روز تمام است که خوابگرد شده ام و مدام خواب ترا می بینم که به میان قالیچه ی هفت رنگ نشسته ای و دستانم را به دنبال زخمهای کهنه و قدیمی ام لمس می کنی و من مدام بی دلیل سرفه می کنم و هی تنم سرد می شود و داغ می شود و سیگار نمی کشم و سرم گیج می رود و لبخند می زنم و بغض می کنم و دعا می کنم کاش بتوانم سرم را لای دستهایت پنهان کنم و یک دل سیر اشک بریزم ...
Saturday, December 31, 2005, posted by Night sweat at 3:09 PM
4 Comments:


At 8:38 PM, Anonymous Anonymous

الهي كه دختر ايشالا غم نبيني... خيلي نازي

 

At 11:31 AM, Anonymous Anonymous

اول اين كه شب سكوت كوير رو هميشه هستم .... يك شاهكار موسيقي ايرانيه.... اي ول


خوابگرد نبودي فبلا؟

 

At 1:55 PM, Anonymous Anonymous

dokhtar mamnoon ke ma ra be mehmaniye naghashihayat bordi.be mehmaniye soorehaye enzevaye roozhaiat bar shisheye bokhar gerefte.kash mitavanestam an sar angoshtane zakhm shode ra beboosam va be sahebash begooyam ke sedaghate kalamash ra doost daram va tahamole didane boghzhayash ra nadaram va hamrah ba khodash barayash 2a mikonam.

 

At 3:03 PM, Anonymous Anonymous

چرا نمي آپي ؟