حالا نشسته ام اينجا . زير همه ي اين نورهاي قرمز و نارنجي . جلوي آينه ي تمام قدي قديمي . پلك مي زنم آرام . دستانم را از هم باز مي كنم و همه ي رنگ هاي تند و هذياني را در آغوش مي گيرم ، در عوض تمام اين روزهاي تيره و كدر و سرگيجه آور نبودنت .
بعد هفت نفس عميق و
...
آماده ام اكنون.
براي بلعيدن صدايت
با تمام وجود
تا هر وقت كه بشود ...