يهو جيغ كشيدم برو گم شو كثافت ! از صداي خودم وحشت كردم .اونم .و فرار كرد . نفس نفس ميزدم و خيس عرق بودم . چشممو كه باز كردم همه ي تنم گر گرفته بود . شده بودم يه گوله آتيش . باز تب داشتم .لبام ترك ترك خورده بود و مي سوخت .ليوان رو بردم بالا و يه نفس سر كشيدم . گلوم سوخت . چشامو بستم و نفس عميق كشيدم . حس كردم خون توي رگهام به جريان افتاد . اونا مي خواستن توي تاريكي رحم خفه م كنن . مي فهمي يعني چي ؟ خفه شدن توي تاريكي ؟تو بودي گفتي كاش بشه همين يه كم آرامشي كه دارم بدم بهت ؟ اين همه آرامش اين همه شادي و اين همه آشفتگي چاشني اين درد كهنه و قديميه . مي دوني اين قسمتشو كاريش نميشه كرد . نخواه كه كاريش كنم . نه تابشو دارم نه قدرتشو .نخواه كه نمي تونم جلوش بايستم . مي تونم از خواب بپرم مي تونم فقط جيغ بكشم . مي تونم وقتي خيس عرق چشامو باز مي كنم درست تو همون لحظه كه هنوز گيج و منگم، دستاتو حس كنم كه سرمو ميگيرن تو بغلتو و موهامو نوازش ميدن . اگه يه كم از آشفتگي و ترسم كم كنم حتي مي تونم صداتو بشنوم كه زمزمه مي كني آروم باشم، ولي اين دفعه حتي اونم نتونستم ... نشد يعني چشامو باز كردم و خيس عرق بودم ولي از تو خبري نبود . نه از تو نه از دستات نه از صدات . به شدت تنها بودم به شدت از تنهاييم ترسيده بودم . ترسيده تر از توي خواب .حتي وقتي همه ي ليوان رو سر كشيدم و تازه فهميدم هيچي از بطري باقي نزاشتم . ترسيده تر بودم ... يادته گفته بودم هديه همه ي وقتايي بوده كه از شدت بي پناهي مجبور مي شدم به كسايي پناه ببرم كه حيوون بودن ؟ يادته گفته بودم من روحمو داغون كردم ؟ داغون و تيكه تيكه ؟ من ازين همآغوشي وحشيانه داره حالم بهم مي خوره . چرا ازش راحت نمي شم ؟ حالا بايد به چي پناه ببرم ؟ جز به شادي كه براي امنيت و نترسيدن لازم دارم ؟ مي تونم چن تا قرص بخورم. با اين الكل كه قاطي بشه شايد بتونه خوابم كنه واسه هميشه ؟
چشامو مي بندم . ميزنه تو گوشم محكم و داد ميزنه وات د فاكين وانا دو ؟
دستامو ميارم جلوي چشام اشكام مي ريزه كف دستم . مي گم نمي تونم يعني هيچ وقت داشته باشمش ؟هيچ وقت ؟...
هيچ
وقت ...
هيچ...
درد داره ؟
آره خيلي ...
عادت مي كني ... قوي شدي ديگه . مي توني دووم بياري ...
مي تونم ...
Friday, November 25, 2005, posted by Night sweat at 10:15 PM