ذ
ازاون وقتایی که یه حرفی رو میخوام بزنم . یعنی یه چیزی تو دلمه یه جمله ست که حتما باید به زبون بیارمش یا رو کاغذ بیارمش ولی اینقدر خودم به خاطرش متعجبم که نمیدونم حواسم رو باید جمع حرفه کنم یا جمع دلیلشو منطقشو احساسشو این جفنگیاتش .ازاونجایی که خیلی خیلی داشت اذیتم میکرد رفتم جلوی آینه لبامو اول بردم جلو و از کسی که روبه روم بود یه لب جانانه گرفتم بعد هم زیر گوشش
یواشی گفتم :........
ر
از صبح بی دلیل بد اخلاقه . بی دلیل هی گیر میده و غر میزنه و به پر و پاهای همه می پیچه .یه خورده هم دیرتر از همیشه اومده .دو سه بارم پای تلفن داد و بیداد کرده . بعد یهو اومده جلوتو گرفته و بی مقدمه گفته دیشب خوابتو دیدم . رنگیه رنگیه رنگی بودی . تازه خیلی هم مهربونتر و خوش اخلاق تر از الانت . و خودشم غش غش خندیده رفته تو اتاقش . حالا تو میمونی با اینهمه سوال :
1- علت بد اخلاقیاش همون خوابه دیشبه ؟ علت دیر اومدنش چی ؟
2- رنگیه رنگیه رنگی یعنی چی ؟
3- مهربونی در خواب به چه چیزی تعبیر می شود ؟
4- خوش اخلاقی را در چی میبیند ؟
5- خوابش حالا چی بوده ؟
6- دهه آخه مرتیکه مگه خودت خواهر مادر نداری خواب منو می بینی !
ز
خیلی ممنون که دیشب اومدی . هر چند که حالت خوب نبود . فکر کنم سرما خوردی آره ؟ خیلی کسل بودی . من نگرانت شدم . یادته که چی بهت گفتم ؟ گوشتو بیار جلو لطفا...