...

تاريده باد تيرگي تيره گون از تاريكي تاريخانه ي تن تو ...!
از تيرگي آزاد شود نور ، بي دود باشد آتش ، بي خاموشي باشد روشني ...
تاريده باد تيرگي تيره گون از تاريكي تاريخانه ي تن ...!

...
نه . فايده نداره . راستشو بخواي تو يه موش كوچولوي ترسو بيشتر نيستي . كه حتي از سايه ي خودتم ميترسي . فقط ادعا داري . ولي حقيقت اينه كه داري از تشنگي همينطورم از گشنگي خفه ميشي ولي جرات نداري بري تو آشپزخونه . حتي جرات نداري سرتو برگردوني به تاريكي بيرون از اتاقت ...تو لياقتت همونه كه يه قرص آشغال بخوري و بيهوش بشي . واسه همينه ديگه از شدت خواب و خستگي و گرسنگي داري مي ميري هيچي همه تنت شده قلب و تند تند داره ميزنه . كه چي ؟ كه تو فكر ميكني يكي داره صدات ميكنه . يكي داره راه ميره . يكي داره ميزنه به شيشه . يكي داره پرده ي اتاقو ميچرخونه . وقتي ميري تو تختت يكي پتو رو از روت كنار ميكشه . يكي ...تو حتي الان داري مث بيد ميلرزي . آره ديگه تو . تو كه هميشه به مسخره ميگن از ج...( حتي از آوردن اسمشم ميترسي ؟) نمي ترسي . نميدونم چه مرگته . به نفعته كه بري بخوابي هر طور شده . چون چيزي كه مسلمه اينه كه اگه همين الان از ترس اينجا سكته كني و بميري هم هيشكي به دادت نمي رسه . حتي هيشكي نيست باهات چن كلمه حرف بزنه و آرومت كنه . خودت بايد خودتو آروم كني . بايد بفهمي كه ترسيدن و سيگار كشيدن فايده اي نداره . خجالت بكش حالا وقت ترسيدن از همه ي ديو و پريهاي تو قصه هاي بچگيته ؟؟ الان يادت افتاده كه بايد يه عمر ميترسيدي و از هيچي نترسيدي ؟ واقعا كه !...
هيسسسسس يكي پشت دره . اگه همين الان سيگارتو خاموش نكني و نري بخوابي . ميخوردتتتتتتتتتتتتتتتتتت
.
.
.