...اما من
حاضرم همه ریشه هامو ببخشم به هر کی که بخواد مجانیه مجانی .
تازه همشم سالم و مرغوب گارانتی هم میدم
هیچی هم نمیخوام
فقط دو تا بال ...
همین !
اولش يه كم حالت بده . تازه نه اونقدام بد كه فكر كني .ولي دلت ميخواد حرف بزني و يكي به حرفات گوش بده
بعد هرچي كه ميگذره اين تلنبار ميشن . حرفارو ميگم ميمونه تو دلت يه ساعت دوساعت و هي حالتو بدتر ميكنه .
دلت ميخواد جيغ بزني اما هوا تاريكه و ماه خيلي وقته در اومده . وقت جيغ زدن نيست . تازه همينجوريشم ديوونه
شدي واي به اينكه يهو بي مقدمه الكي البته به نظر بقيه نصفه شب جيغ بزني . واسه همين جيغ رو هم قاطي بقيه اون حرفا
قورت ميدي پايين و باز هيچي نميگي . يعني نميتوني . به هزار دليل مهمترينش نداشتن كسي كه باهاش حرف بزني
اونم فقط واسه خاطر اينكه دو روزه با ف قهر كردي .خب دو روزه حرفات رو هم تلنبار شده ديگه . فكر ميكني بازم
جز ف ممكنه كسيو گير بياري كه به حرفت گوش بده اما اشتباه فكر ميكني . واسه همين اين اشتباه هم ميره پايين و
رو حرفاي نزده و جيغ نكشيده ميمونه . يه ساعت كه ميگذره يه چيزي مياد تو دلت و شروع ميكنه به چنگ زدن .
تا به خودت بجنبي ميبيني خرچنگه كه يه مدته مهمونه دلت شده باز چنگالاشو داره فرو ميكنه فكر كنم واسه خاطر اينكه
زير باره حرفاي نگفته ت و جيغ نكشيده ت و اشتباهت داره له ميشه . نيم ساعت درد ميكشي و صدات درد نمياد بعد يهو
اشكات گوله گوله سرازير ميشن . حالت قبلش خيلي بهتر بود لااقل فقط ميخواستي حرف بزني .اما حالا اشك هم ميريزي .
پا ميشي و با همون چشاي اشكي و قيافه پريشون .با يه درد توي دلت و يه عالمه حرفاي نزده و يه جيغ نكشيده و يه اشتباه تلنبار
شده و يه نيم ساعت تحمل درد و بغض ، ميري تو تختو و سعي ميكني بخوابي . قبلشم از شدت درد مجبوري كه يه عالمه قرص بريزي
روي اون خرچنگ و اشتباه و تحمل درد و بغض و حرفاي نزده و جيغ نكشيده .
ميبيني چه شلم شوربايي ميشه ؟
من و تو
دو ریلیم
که قطار پر از پوکه ی عمر را
از هیچ به هیچ می رسانیم
و زمین
سرگردانی ما را
پیوسته تکرار می کند ...

پ.ن : حتی اگه تو از ریل بودن خوشت نیاد یا حتی اگه فکر کنی ریل نیستیم ، بازم من و تو دو ریلیم که...
1 comments Wednesday, June 08, 2005, posted by Night sweat at 1:41 PM
ازرو سوزش معده ام ميفهمم كه داره ميگيرتم . تازه گرم شدم . سيگارمو روشن ميكنم و فكر ميكنم كه همه چي از «كام هير ليتل كيديز آن ماي لپ » شروع شد ...
ميگه « دو بيست ماين شاتس » ميخندم و ميگم فقط دو بيست ماين رو ميفهمم . ميگه ميدوني معني شاتس چيه ؟ميگم نه .ميگه تو لغت به معني گنجه اما يه آلماني وقتي ميخواد اوج عشقشو نسبت به يكي ابراز كنه ازين كلمه استفاده ميكنه . يهو تنم ميلرزه . ميخندم ميگم اوه ماي گاد . ميگه در اصل به معني نهايت عشق .يه اصطلاحه . دستپاچه ميشم . سيگارمو ميزارم تو زير سيگاري و اجبارا ميگم
مرسي و دوباره يه پك به سيگارم ميزنم و ميگم من خيلي سعي ميكنم بفهمم . نهايت عشقي كه به من داري يعني چقد .نميدونم چرا اينو گفتم همينطوري انگار . ولي واقعا نميدونستم دارم سعي ميكنم چيو بفهمم . ميگه عشق نهايت نداره . هر لحظه آدم يه نقطه اي رو ميبينه اما اراده ي رفتن و انگيزه ش باعث ميشه كه آدم نقاط ديگه اي رو هم ببينه و واسه ي همينم هيچوقت به پايان نميرسه .سرم گيج ميره ميگه به نظر من نبايد عشق رو خيلي بزرگ و دور از دسترس كرد . سرمو تكون ميدم و ميگم هوم ! خودم تعجب ميكنم چرا گفتم هوم !
ميگه عشق يعني داشتن آرامش با ديگري و خواستن و حفظ اين آرامش . معده م باز ميسوزه همينكه استكانو سر ميكشم . فكر ميكنم چقدر ساده ميشه عاشق شد . ميشه عشق داشت .ميشه عشق رو حفظ كرد . ميگم . پس چرا خيليا ازش ميترسن و اونو اسارت ميدونن ؟ و بعد ياده اون سيگاري ميوفتم كه اينجا كشيدي . ميگه چون خيليا سعي دارن بزرگش كنن كه بگن دست نيافتنيه . عشق اسارت نمياره بلكه خواستن مياره .مث همون پرنده هه كه ميگفتي در قفسش بازه ولي نميره . چون اصلا قفسي نداره . عشق يعني انتخاب در عين آزادي . و لبخند ميزنه . نفسم گرفته سيگارو خاموش ميكنم و ميگم كاش همه مث تو تعريفش ميكردن و يادم ميوفته كه چن سال گذشته تا به اين تعاريف رسيده . ميگه من راحت نرسيدم به اينجا و من ياده اونهمه سال درد و رنجي ميوفتم كه كشيده و كوله بار سنگين تجربياتش .ميگه خيلي مايه گذاشتم تا بهشون رسيدم . و من فكر ميكنم و
از اينكه عاشقمه اونم اينقدر ساده و بي تكلف خجالت ميكشم .
و باز ياده « كام هير ليتل كيديز آن ماي لپ » ميوفتم و اينكه چقدر ساده اين ترانه رو دوست دارم و اينكه قراره تو عنفوان جووني بميرم !